چاپ

 

كاتـانـا (روح سـامورايـي)

 

هر بار كه يک سامورايي شمشير خويش را از نيام بر مي كشد به نوعي آنرا به كار مي گيرد، اما او خوب مي داند که يك شمشير هوسناك است و خوش ندارد تيغه اش بي جهت به نمايش در آيد از اين رو سامورايي هرگز تهديد نمي كند. يك سامورايي هميشه مراقب حركات شمشير خويش است و از ياد نمي برد كه شمشيرش هم هميشه مراقب حركات اوست. يك سامورايـي همواره محتـاط است، او براي آختـن شمشيـر خويش از ديگران رخصت نمي خواهد. او در برابر خيـانت ناآرام است و آمر شمشيـر خويش، چون مي داند قدرت شمشير فراتر از نيروي كلام است. او زندگي خود را مرور مي كند، برّندگي شمشير خويش را مي آزمايد، شمشيرش را در هوا برش ميدهد و با صداي برش روح تازه اي ميگيرد، دل خشنود مي شود و ايمان، روح وي را در بر ميگيرد. سامورايي پيوسته در پي اصلاح خويش است. هر حرکت شمشيرش براي او خرد و خود پژوهي سده ها را به همراه دارد. هر برش شمشيرش بايد نيرو و مهارت تمامي سامورايي هايي از گذشته باشد كه امروز هم تداوم بخش راه مبارزه هستند. هر حركت در نبرد، ستايشي است به تمامي حركاتي كه از گذشتگان كوشيدند از طريق سنت به آيندگان وا گذارند.
هنگامي كه ديگران به گفت و شنود مي نشينند، سامورايي افق را زير نظر مي گيرد و خود را آماده ي بكارگيري شمشيرش مي كند، ولي در اين ميان مي توان آرامش دروني را از تمامي ذرات جسمش خواند. هم اكنون که در پايان دوران اوج زندگي ام به سر می برم همه ي دارايي من اين شمشير است و من با خود علائم و نشانه هاي زخم هاي التيام يافته ي نبرد هايم را مي برم. شمشيرم شاهد شكل زندگاني من است و پاداش زخم هاي در حين تمرينم. زماني چند، زندگيم با گوش سپردن به داستان قهرماني ها سپري شد و زماني ديگر نزيستم مگر كه نيازمند زيستن باشم. اينك زندگي مي كنم چون يك سامورايي هستم و تا آخرين لحظه ي زندگيم به قوانين زندگي سامورايي ارج مي نهم و مي كوشم آن باشم كه رهبرم بود.

 

محمود اشرفي - بيست و سوم آگوست2006